۴/۱۹/۱۳۹۶

به خاطر فرزندانمان هم که شده، بیایید ساده‌لوح بمانیم!



مرکز افکارسنجی ایسپا، ( @ispa95 ) تحقیقی در مورد شاخص‌های اخلاقی شهروندان تهرانی انجام داده است. نتایج تحقیق در مورد نگاه اهالی پایتخت به وضعیت صداقت و راستگویی هم‌وطنان بسیار ناامید کننده است. 
در پرسش نخست، حدود ۷۵ درصد از تهرانی‌ها اعتقاد دارند که تعداد افراد راستگو روز به روز کمتر می‌شود. البته این فقط «احساس» این افراد است و لزوما با واقعیت همخوانی ندارد، اما در نهایت، سرمایه‌های اجتماعی یک کشور را همین «احساس» شهروندان و اعتماد متقابل آنان به یکدیگر تشکیل می‌دهد. ریشه‌یابی گسترش این احساس بی‌اخلاقی دشوار و پیچیده است. در اینجا من صرفا به بهانه چند مورد از دیگر گزاره‌های این تحقیق، به ضرورت اصلاح سه نهاد بسیار مهم در شکل‌گیری اخلاقیات اجتماعی اشاره می‌کنم.

در پرسش دوم، حدود ۷۱درصد از شهروندان اعتقاد دارند که «در معاملات نمی‌شود به حرف‌های فروشندگان اعتماد کرد». در مقابل تنها ۱۶درصد گمان می‌کنند که فروشندگان قابل اعتماد هستند. ما به صورت روزانه خریدهایی انجام می‌دهیم. اگر در چند مورد احساس کنیم فروشنده جنسی را گران‌تر فروخته و یا اجناسی با کیفیت پایین و ای بسا معیوب عرضه کرده، طبیعتا حسی از ناامنی را تجربه خواهیم کرد و با خود خواهیم گفت: به هیچ کس نمی‌توان اعتماد کرد. این حس ناامنی، تاثیرات ویرانگری بر اعتماد متقابل ما به جامعه و حتی به سیستم اداره کشور بر جای خواهد گذاشت. در حالی که، با یک سری اصلاحات ساده در ساز و کار فروش محصولات این درگیری‌ها به کلی می‌توانند حذف شوند. (مثل فروشگاه‌های زنجیره‌ای)، آن وقت یکی از اصلی‌ترین ریشه‌های بروز حس بی‌اعتمادی از بین خواهد رفت.

در پاسخ به پرسش سوم، کمتر از ۲۳ درصد اعتقاد داشته‌اند که «در ایران سیاست‌مداران به مردم دروغ نمی‌گویند». در مقابل نزدیک ۵۵ درصد سیاست‌مداران را دروغ‌گو دانسته و حدود ۲۲ درصد نیز نظری بینابین داشته‌اند.

این نتایج، شاید یادآور حدیث معروف «الناس علی دین ملوکهم» باشد. شهروندانی که احساس می‌کنند سیاست‌مداران‌شان مدام دروغ می‌گویند، نمی‌توانند به بقای صداقت در جامعه امیدوار باشند؛ اما در عصر رسانه‌ها، نظارت بر عملکرد سیاست‌مداران کار دشواری نیست. یعنی در دومین گام برای اصلاح نهادی، اگر ما بتوانیم حداقلی از امنیت و آزادی رسانه‌ها را تضمین کنیم، قطعا عرصه برای دروغ‌گویی سیاست‌مداران تنگ‌تر و تنگ‌تر خواهد شد. شهروندی که اطمینان داشته باشد کوچکترین ادعاهای سیاست‌مداران مورد کنکاش رسانه‌ها قرار می‌گیرد، با آسودگی خاطر بیشتری می‌تواند به تصویر کلان سیاست خیره شود.

با این حال صرف اصلاح در نهادهای خبری مشکل را حل نمی‌کند. به صورت مشخص، حتی در جریان مناظره‌های انتخاباتی شاهد بودیم که برخی نامزدها آشکارا ادعاها یا اتهاماتی را مطرح می‌کردند که همگی قابل پی‌گیری بود و ای بسا در برخی رسانه‌های مجازی نیز دروغین بودن این ادعاها نمایش داده شد. اما در غیاب یک مرجع رسیدگی مستقل و قاطع، هیچ یک از این نظارت‌ها و افشاگری‌ها موثر نخواهند بود. اتفاقا، اگر امیدی به رسیدگی و مجازات متخلف و دروغ‌گو نباشد، صرف افشاگری رسانه‌ای حتی می‌تواند به افزایش ناامیدی هم دامن بزند. شهروندانی که از اجرای عدالت در مورد دروغ‌گوها ناامید باشند، بازتاب احساسات خود را در دو پاسخ دیگر تحقیق بروز می‌دهند:

در پرسش چهارم، حدود ۶۵ درصد افراد اعتقاد داشتند «وضع طوری شده که راستگو بودن، به حساب ساده‌لوحی گذاشته می‌شود». و در پاسخ پنجم، تقریبا ۴۷درصد اعتقاد داشتند «اگر بخواهیم همیشه راست بگوییم ضرر می‌کنیم».

اصلاح سازوکارهای تجاری، تضمین آزادی و امنیت رسانه‌ها، و البته اتکا به یک مرجع قاطع و مستقل برای رسیدگی به تخلفات، سه «اصلاح نهادی» هستند که خیلی زود می‌توانند بخش عمده‌ای از اعتماد آسیب دیده اجتماعی را ترمیم کنند و سرمایه اجتماعی کشور ما را افزایش دهند. با این حال، همه چیز را نمی‌توان و نباید به آینده نامعلوم تحقق اصلاحات نهادی موکول کرد. تا آن روز شاید این وظیفه اخلاقی و انسانی تک‌تک ما باشد که همچنان سنت هزاران ساله تقدیس صداقت و راستی را حفظ کنیم.

۲۰۰۰ سال پیش هرودت، مورخ یونانی، در توصیف ایرانیان نوشت: «آنان سه چیز به فرزندان خود می‌آموزند، سوارکاری، تیراندازی و راستگویی». به باورم نباید اجازه بدهیم که «صداقت» و «سادگی» به در ادبیات عامیانه ما به «ساده‌لوحی» تغییر معنا پیدا کنند و در مقابل «زرنگی کردن» یا «هفت خط» بودن مورد تحسین قرار بگیرند؛ اما اگر هم احساس می‌کنیم راستی و صداقت ما به پای ساده‌لوحی نوشته خواهد شد، اجازه بدهید دست‌کم به خاطر آینده فرزندانمان همچنان به این ساده‌لوحی پایبند بمانیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر